نشریه الکترونیکی نسل جوان

نشریه الکترونیکی نسل جوان
فضایی امن برای جوانان ایرانی
نویسندگان
آخرین نظرات
۱۷ آبان ۹۱ ، ۱۵:۲۳

داستان من و خدا (1)

داستان من و خدا   خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم....ادامه مطلب... خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوانبنده: خدایا سه رکعت زیاد استخدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوانبنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا اللهبنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا اللهبنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورمخدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیمبنده اعتنایی نمی کند و می خوابدخدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزدهملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابیدخدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توستملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آوردملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۷
admin

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی