نشریه الکترونیکی نسل جوان

نشریه الکترونیکی نسل جوان
فضایی امن برای جوانان ایرانی
نویسندگان
آخرین نظرات
۲۴ دی ۹۲ ، ۱۷:۳۱

شهید 17 ساله

ادامه مطلب ......... محمد جعفر تمدن بزرگ مرد دیگری است از دیار امام حسن مجتبی (ع)، که با وجود سن و سال کم و حضور پدر و برادرش در جبهه، ماندن در داراب را بر نمی تابید و با اصرار به مصاف دشمن بعثی رفت.روایت شهید تمدن ها باید برای همیشه در ذهنمان باشد تا یادمان نرود که به خون شهدا مدیونیم باید جوابگو باشیم. علی محمد تمدن پدر این شهید بزرگوار در گفت گویی صمیمی خاطرات جالبی را در اختیار خبرنگار داراب آنلاین قرار داده است که در ادامه می آید. به تئاترعلاقه زیادی داشت و در داراب و حاجی آباد با چند تن از دوستانش به نفع جبهه ها اجرا می کرد. یکبار با اعضای گروه تئاتر برای اجرا به جبهه رفت و از روزی که برگشت دیگر آرام و قرار نداشت. محمد جعفر برای رفتن به جبهه پشت صندلی اتوبوس پنهان شده بود! یکی از روزهایی که رزمندگان به جبهه اعزام می شدند محمد جعفر 17 ساله هم برای رفتن به جبهه بند پوتین محکم کرده و در اتوبوس نشسته بود. پدرش می گفت: آن روز به محل اعزام رزمندگان در خیابان سید جمال الدین فعلی رفتم تا او را برگردانم اما پشت صندلی آخر اتوبوس پنهان شده بود (!) محمد رضا (برادر شهید) و دایی اش در جبهه بودند و به او می گفتم حداقل بمان تا آنها برگردند. آن روز هر چه اصرار کرد تا با اتوبوس رزمندگان داراب اعزام شود مانع شدم. در اثر اصرار زیاد با موتورسیکلت تا گلزار شهدا همراه رزمندگان رفتیم و او در تمام طول مسیر برای آنها دست تکان می داد. محمد رضا با دو همکلاسیش مخفیانه به جبهه رفت اصلا آرام و قرار نداشت و پس از دو سه روز بی تابی با مجید دیانی و ناصر غلامزاده (همرزمان شهیدش) به جبهه رفته بود. دوستانش به خانواده گفته بودند به باغ می روند (!) در مدت حضورش در جبهه با او در تماس بودیم و هر بار که شهدا را می آوردند برای کسب اطلاع می رفتیم. یک بار که اجساد 27 شهید داراب را باهم آوردند به آنجا رفتم و از رزمندگان سراغ محمد رضا و جعفر را گرفتم. محمد رضا را دیده بودند اما جعفر را کسی ندیده بود. هرچه در بین نام اجساد گشتم خبری از فرزندانم نبود. بعد از ظهر آن روز که اولین ختم شهید حامدی بود در مسجد جامع به من گفتند که همه رزمندگان بازگشته اند. پدر شهید در حالی که چشم هایش کم کم خیس اشک شده بود با بغض گفت: به جعفر علاقه زیادی داشتم و به سرعت به استقبال رفتم و هر چه در اتوبوس گشتم خبری از او نبود. هیچ کسی حرف نمی زد. جعفرنه در بین اجساد شهدا بود و نه در بین رزمندگان. برادرش محمد رضا می گفت محمد جعفر مجروح شده و در بیمارستان قم بستری است. وقتی شماره تماس آنجا را نداشت فهمیدم جعفر به آروزیش رسیده است. تمام بدن محمد جعفرم سوخته بود؛ برادرش او را از روی پوتینش شناخت جسد سوخته محمد جعفرم ساعت 12 همان شب به داراب آمد اما اصلا جای سالم در بدنش نبود. محمد جعفر تمدن 17 ساله در عملیات بیت المقدس و در منطقه شلمچه با چند تن از همرزمانش در اثر انفجار شدید به شدت سوختند و آسمانی شدند. جسد او به حدی سوخته بود که قابل شناسایی نبود و برادرش محمد رضا او را از روی نام نوشته شده روی پوتینش شناخت. در این عملیات مجید دیانی، ناصر غلامزاده، محمد جعفر حقیقی و تعدادی دیگر از دوستانش سوختند و شهید شدند. پدرش که کارمند بازنشسته بانک است در مورد خصوصیات فرزند شهیدش گفت: جعفر بهترین فرزندم بود که علی رغم سن و سال کمش همه کارهای خانه و بیرون را انجام می داد. به مسائل دینی و اعتقادی حساس و اخلاقش در خانواده زبانزد بود. به او گفته بودم شهید می شود چون لیاقتش را داشت عکسی با برادرش محمد رضا در جبهه گرفته بود که پرچم ایران را بر دوش انداخته بودند. تکه سبز رنگ پرچم ایران بر روی دوش محمد رضا است و تکه قرمز رنگ پرچم روی دوش او. به جعفر گفتم رنگ قرمز که نماد شهادت است روی دوش تو افتاده پس حتما شهید می شوی. شهادت لیاقتش بود و حیف بود به آرزویش نرسد. شهید محمد جعفر تمدن(سمت راست) - جانباز سرفراز محمد رضا تمدن (سمت چپ) خاطره جالب پدر شهید از جبهه؛ مرغش را ما خوردیم عملیاتش را گردان دیگری انجام داد! در منطقه ما می گفتند هر وقت شام مرغ دادند بدانید که قرار است عملیات شود. یکی از شب ها مرغ دادند. ماشین ها استتار شد و ما آن شب تا صبح در انتظار عملیات و حمله بودیم اما خبری نشد. صبح گفتند گردان دیگری عملیات داشته است و خلاصه مرغش را ما خوردیم و عملیاتش را گردان دیگری انجام داد. به فرمان رهبرمان هستیم؛اگر دوباره جنگ شود می رویم این پدر شهید که خود رزمنده جنگ تحمیلی هشت ساله بوده است گفت: از شهید شدن بهترین فرزندم نارحت نیستم بلکه خوشحالم که توانستم ذره ای از وظیفه ام را انجام داده ام و اگر دوبار جنگی آغاز شود اولین کسی که اعزام می شود من و فرزندانم هستیم. آن روز به دستور حضرت امام (ره) رفتیم و امروز به فرمان مقام معظم رهبری خواهیم رفت و تا آخرین قطره خونمان دفاع می کنیم. امیدوارم جوانان امروز مرد شوند و بدانند که هم سن و سالان آنها در زمان جنگ چه کردند. جوانان زمان جنگ برای رفتن به جبهه گریه می کردند اما امروز بچه های ما نان هم نمی خرند! نمی دانم چه شده است شاید خانواده ها کوتاهی کردند.   مسئولان ادارات پارتی بازی نکنند! این پدر شهید با انتقاد از رواج پارتی بازی در ادارات خطاب به مسئولین کشور گفت: مسئولان باید نگهبان خون شهدا باشند. طرفداری از آدم های پولدار و قوی و بی اعتنایی به ضعفا و بیچاره ها ظلم به شهداست. مسئولیت مسئولان از همه ما بیشتر است چرا که به خاطر خون شهدا بر صندلی ریاست تکیه داده اند. باید به فکر آینده مردم، نظام و رهبری باشند و مردم را اذیت نکنند.ما بعد از حضرت امام امروز رهبری بزرگوار داریم که در دنیا نمونه و از بزرگان جهان اسلام است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۴
admin

نظرات  (۱)

۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۷ ظفرمندحلاج
لوگوی شمادر وبلاگ مادرج شد لطفا لوگوی ما رانیز درج کنید.باتشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی