(( اهالی دارابگرد قبل از اسلام سالیان درازی در آئین زردشتی به سر می بردند.اما در رویارویی با سپاه اسلام بدون جنگ و خونریزی قرارداد صلح منعقد نمودند.حاکم آن روزگار دارابگرد شخصی به نام" هرمز" یا "هربذ" بود.وی به استقبال فرمانده مسلمانان "عثمان بن ابی العاص" شتافت و پرداخت هزار هزار درهم به عنوان خراج را پیشنهاد داد.عثمان با دریافت این مبلغ مشروط بر این که مشابه آن هر ساله ادامه داشته باشد از آن شهر گذشت و آهنگ سایر مناطق کرد.
در کتب تاریخی حکایات و جریاناتی از لشکر اسلام و مردم فارس نوشته شده است و از جنگ های "ساریه بن زنیم" با ایرانیان استان فارس گزارش هایی دیده می شود اما به نظر می رسد این گزارش ها به وقایع پس از دهه دوم و سوم صدر اسلام مربوط می شود.
آنچه مسلم است و همه مورخان بر آن اتفاق نظر دارند و فقها نیز به آن حکم داده اند اینکه دارابگرد به قهر و غضب فتح نشده است و از اراضی" غیر مفتوحه عنوه" به شمار می آید.
ساکنان (دارابجرد)دارابگرد در سال 26 هجری و در زمان خلافت "عثمان بن عفان" مسلمان می شوند و دیر زمانی نمی گذرد که دارابگرد خود را در خط امامت و ولایت قرار می دهد و به روزگار خلافت حضرت علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) به قدوم صحابی معروف" دحیه کلبی" آراسته می گردد و امام خراج دارابگرد را خود پذیرا گشته و آن را به عنوان مالی مباح و حلال اختیار می نماید تا به خانواده های شهدای راه اسلام کمک نماید.))
منبع:مجموعه مجلد "داراب شهر امام حسن مجتبی(ع) و دحیه کلبی"/تالیف مجتمع خیریه علمی فرهنگی امام حسن مجتبی داراب/صفحه 26 و 27 ووبلاگ چن ون